یک پسر دبیرستانی دفترچه خاطرات همکلاسی خود را پیدا می کند - فقط متوجه می شود که او در حال مرگ است. ساکورا یامائوچی بی سر و صدا از یک بیماری پانکراس رنج می برد و اکنون دقیقاً یک نفر خارج از خانواده او می داند. او به او قسم میخورد که چیزهایی را که آموخته است به کسی نمیگوید، و راز مشترک آنها را در این داستان عمیقاً تکان دهنده و اول شخص به هم نزدیکتر میکند که رابطهشان را در آخرین ماههای زندگی ساکورا نشان میدهد.