آرامیس از اسبش افتاد و مردی به نام فرانسوا کمک گرفت. آنها در همان نگاه اول عاشق یکدیگر شدند و مدتی را با خوشی سپری کردند. فرانسوا توسط منسون و افراد Ironmask کشته شد، بنابراین آرامیس سوگند انتقام گرفت. سپس به پاریس رفت تا تفنگدار شود.
1 سال پس از پایان سریال تلویزیونی، دآرتانیان با 3 تفنگدار مشروب خورد و متوجه شد که جوساک و گارد کاردینال زنی را در میخانه ای در پاریس آزار می دهند. البته، آنها با جوساک و محافظان کاردینال جنگیدند و پیروز شدند. در راه رسیدن به خانه، دآرتانیان شاهد زنی بود که او را از جوساک نجات داد تا به رودخانه بپرد و دوباره او را نجات داد. D'Artagnan او را به خانه آورد اما او به زودی ناپدید شد. پس از یک روز، D'Artagnan شنید که این زن شب گذشته کشته شده است و Rochefort و محافظان کاردینال او را به جرم قتل دستگیر کردند، زیرا کلاه او توسط جسد زن پیدا شد. آرامیس متوجه می شود که داستان با کاترین دو مدیسیس ارتباط دارد و تحقیقاتی را آغاز می کند. این یکی او را به قلعه معشوقش برمی گرداند، جایی که برای محافظت از یک سند خطرناک باید با پیتزارو روبرو شود.