این داستان واقعی آن فرانک، یک دختر یهودی است که در طول جنگ جهانی دوم در آمستردام زندگی می کند. پدر آن به موقع متوجه خطری که یهودیان با آن روبرو هستند می شود و خانواده خود (همسرش ادیت و دو دخترش مارگو (16) و آن (13) را به همراه چهار نفر دیگر در "خانه پشت سر" پنهان می کند. مردم در تاریکی و زمزمه زندگی می کنند، در ترس از کشف شدن و فرستادن آنها به کوره های سوزان سوزی آلمان.در آن دوران آنه جوان دفتر خاطراتی می نویسد و روز به روز زندگی در سرداب، رابطه پیچیده اش با مادرش و داستان عشق اولش را توصیف می کند. - پیتر، پسر جوان در مخفیگاه. آن آرزوهایش را می نویسد که آزادانه فرار کند و هوا و گل ها را نفس بکشد، رویاهایش برای اینکه بالاخره آزاد شود. سپس آنها کشف می شوند و همه به سوی مرگ فرستاده می شوند. (منبع:
ANN )