شین هازاما از زمان مرگ مرموز و ناگهانی مادرش در دوران کودکی، قلب خود را بسته است. با توجه به اینکه پدر دانشمندش مشغول تحقیق است، او تنها می تواند به دوست دوران کودکی خود، کوتوری ایزومی، دختر محبوب و خوش اخلاق کارفرمای پدرش تکیه کند. در پایان سال سوم دبیرستان با فارغ التحصیلی در گوشه و کنار، شین و کوتوری در نهایت شروع به حرکت به جلو، هم در زندگی و هم در عشق می کنند.
وقتی پدر شین نیز ناگهان می میرد همه چیز دوباره به هم می ریزد. اما قبل از اینکه همه چیز حل شود، او و کوتوری راز مرگ ناگهانی والدینش را وقتی با عواملی از یک ژاپنی دیستوپیایی با فناوری پیشرفته روبرو می شوند که در جهان موازی وجود دارد، می آموزند. از جمله جین، "خود نسبی شین" است که علیه سلاح های انسان نما میکو و نیکو کار می کند. از آنجایی که زندگی خویشاوندان به هم مرتبط است، جین دو هدف دارد: دفاع از شین آسیب پذیر برای محافظت از زندگی هر دو، و ترور کوتوری برای پایان دادن به حکومت آهنین خود خویشاوندش، پرنسس کوتوکو - دشمن فانی او و قاتل والدینش. در مواجهه با این واقعیت جدید، شین و کوتوری باید صادقانه با احساسات خود نسبت به یکدیگر روبرو شوند، حتی اگر جهان آنطور که آنها می دانند فردا به پایان برسد.