در قرن نوزدهم پاریس، کلود کلودل و پدربزرگش اسکار، یک مغازه فلزکاری را اداره میکنند که در محوطه فروشگاهی Galerie du Roy قرار دارد. اسکار از سفرهای اخیرش به خانه بازمی گردد و یک دختر جوان ژاپنی-یونه- در کنارش ظاهر می شود. اگرچه او در ابتدا مخالف است، کلود اعلامیه اسکار را می پذیرد که یون در آینده با آنها زندگی و کار خواهد کرد.
کلود که از آداب و رسوم خارجی یون گیج شده است، باید مراقبت از او و مدیریت مغازه را حفظ کند. اما با گذشت زمان، همانطور که او به نقش جدید خود به عنوان یک خدمتکار زندگی می کند، کلود به آرامی علاقه خود را به یادگیری درک یون و دنیای بسیار متفاوتی که او از آن آمده است نشان می دهد.