مردم به مرموزترین راه ها عاشق می شوند. به نظر می رسد این جمله به ویژه برای پلی بوی نابغه مرفه ریو آماکوسا صادق باشد. وقتی نزدیک بود یک صبح بارانی از پله ها بیفتد، دختری به نام ایچیکا آریما او را نجات می دهد. مثل سرنوشت، ریو در اواخر همان شب دوباره با ایچیکا روبرو می شود. او به طور اتفاقی بهترین دوست خواهر کوچکش، ریو است.
ریو که میخواهد از او "تشکر" کند، سعی میکند با استفاده از تاکتیکهای معاشقهآمیز معمول خود، ایچیکا را جذب کند تا بلافاصله سرنگون شود، هدف او با رفتار او به بیرون خزید. ریو به جای اینکه دلسرد شود، بیشتر شیفته او می شود و شروع به انجام هر کاری می کند تا قلب ایچیکا را بدزدد، علیرغم دریافت هر بار واکنش های نفرت انگیز. با این حال، با گذشت زمان، آیا ایچیکا با پیشرفت های وحشتناک و در عین حال اختصاصی ریو دفع می شود؟