خلاصه انیمه Kusunoki no Bannin
اگر میدانستید که مدت زیادی زنده نخواهید بود، به چه کسی میگفتید؟ چه میگفتید؟ و چگونه پیام را منتقل میکردید؟ «
نگهبان درخت کافور» با اخراج ناعادلانهی ریتو نائویی، مردی در اوایل دههی بیست زندگیاش، آغاز میشود. او که خشمگین و سرشار از حس انتقام است، سعی میکند وسیلهای ارزشمند را از محل کارش بدزدد، اما اوضاع طبق برنامه پیش نمیرود و در نهایت دستگیر میشود.
در زندان، وکیلی به طور غیرمنتظره به ملاقات ریتو میرود که پیشنهاد میدهد در صورت اجابت خواستههای موکل وکیل، ترتیب آزادی او را بدهد. ریتو که چارهای نمیبیند، قبول میکند و خیلی زود متوجه میشود که موکل وکیل، عمهی اوست. وقتی ریتو به او میگوید که هیچ برنامهای برای آینده ندارد، عمه به او دستور میدهد: «کاری که از تو میخواهم انجام دهی، محافظت از یک درخت کافور است.» و بدین ترتیب، نگهداری ریتو از یک درخت کافور که در محوطهی یک زیارتگاه قرار دارد، آغاز میشود - درخت کافوری با افسانهای مرموز که با آن مرتبط است.