اپیزود 1: «وقتی گلهای گندم سیاه شکوفا میشوند»
هیو سانگ وون یک فروشنده سالخورده بازار است. او تمام عمرش دستفروش بوده است. پس از یک روز طولانی در بازار در روستای بونگ پیونگ، او به دنبال دستفروش همکار خود جو سئون دال وارد مسافرخانه ای می شود که در آنجا با یک فروشنده دوره گرد جوان به نام دونگ-آی ملاقات می کند. در حالی که این سه زیر نور مهتاب در امتداد گل های گندم سیاه با یکدیگر همراه می شوند، هیو سانگ وون متوجه می شود که پیوند خاصی با دونگ ای دارد.
قسمت دوم: "بهار بهار"
من شبانه روز در مزرعه به عنوان خدمتکار مردی که قول داده است در ازای زحماتم دست دخترش را به من بدهد، زحمت می کشم. مرد اما عروسی را به تعویق می اندازد و می گوید که دخترش به اندازه کافی سریع رشد نمی کند. یک روز، از عصبانیت، آن مرد را به مسابقه نهایی دعوت می کنم.
قسمت 3 "یک روز خوش شانس"
کیم که با راندن ریکشا امرار معاش می کند، حتی پس از شنیدن اینکه همسرش به شدت بیمار است، دوباره در خیابان بیرون می آید. سپس کیم در آن روز تعداد زیادی از مشتریان را رانندگی میکند، و شروع به مشکوک شدن میکند که ممکن است چیزی شنیع پیش از خوشبختی ناگهانی او باشد. در پایان روز سخت و طولانی، کیم به خانه باز می گردد، با احساس ترس غیرقابل توضیحی که بر قلبش سنگینی می کند.
انیمه های مرتبط (0 عدد)
نقد و بررسی درباره انیمه Maemilggot, Unsu Joeun Nal, Geurigo Bombom