یک شهر کامل توسط دو موجود هیولا و قادر مطلق ویران می شود. Genzou Kuruma، دانشمند و همچنین رهبر یک فرقه میخواهد خدا را بیدار کند، اما ابتدا به نوع خاصی از خون برای آن نیاز دارد. پسرش، شینیچی کوروما، و دختری جوان، آیاکا سندرز، صاحب آن خون هستند و او هر کاری میکند تا آنها را بگیرد و خون آنها را برای بیداری خدا بگیرد، و بنابراین، بشریت از بین خواهد رفت. شینیچی، همراه با آیاکا و تومیزورو (تامی)، در حال فرار از «انسانهای جدید» گنزو کوروما (انسانهای تغییر یافته ژنتیکی که میتوانند به هیولا تبدیل شوند)، در حالی که شینیچی تنها آرزوی انتقام از پدرش را دارد. او نیز مانند دیگر «انسانهای جدید» قدرت احضار جانوران مختلف از بدن خود را دارد. با این قدرت او تا کشته شدن گنزو کوروما به دست خودش خواهد جنگید.