اقتباسی از یک داستان عامیانه قدیمی ژاپنی با عنوان "Saru Kani Gassen". داستان شامل دو شخصیت اصلی است: یک خرچنگ و یک میمون. از طریق شانس شانس، خرچنگ همزمان با یافتن یک دانه زردآلو، یک گلوله برنج پیدا می کند. میمون دانه زردآلو را نمیخواهد، بنابراین با خرچنگ برای خرید توپ برنجش مذاکره میکند. میمون توپ برنج را بلافاصله می خورد، همانطور که خرچنگ دانه زردآلو را می کارد و از آن مراقبت می کند تا زمانی که تبدیل به درختی بلند با میوه های فراوان زردآلو شود. در این مرحله، خرچنگ نمی تواند برای به دست آوردن زردآلو از درخت بالا برود، بنابراین به میمون نیاز دارد تا زردآلوها را برای او بیاورد. اینجاست که داستان بدتر می شود.