در یک روز سرد دسامبر، کیون به مدرسه میآید و آماده برای یک گردش دیگر با دیگر اعضای بریگاد SOS خود است. با این حال، در کمال تعجب، او متوجه می شود که تقریباً همه چیز کاملاً تغییر کرده است: هاروهی سوزومیا و ایتسوکی کویزومی در هیچ کجا یافت نمی شوند. میکورو آساهینا اصلا او را نمی شناسد. یوکی ناگاتو یک انسان معمولی است. و ریوکو آساکورا به طرز مرموزی بازگشته است. اگرچه او با ماوراءالطبیعه غریبه نیست، اما کیون از این چرخش عجیب وقایع ناراحت می شود و تصمیم می گیرد خودش به تحقیق بپردازد.
کیون که خود را تنها کسی میداند که از واقعیت قبلی آگاه است، اکنون با یک انتخاب دشوار روبرو میشود: بالاخره زندگی عادی را که همیشه میخواسته است داشته باشد، یا راهی برای برگرداندن زمان و بازگرداندن آشفتگیهای خود پیدا کند. دنیایی در عین حال آشنا