هیراگی کیویچیرو، پسر ارشد یک خانواده ثروتمند، خانه خود را در روستای موموکی ترک کرده تا در دانشگاه معتبر امپراتوری توکیو شرکت کند. او کاتانای ارثیه خانواده اش و همچنین یک راز نگران کننده را با خود حمل می کند: او می تواند ارواح مردگان را ببیند. با این حال، او نسبت به آینده ای که در پیش است خوشبین است، و به این فکر می کند که اگر فقط از نظر ظاهری کمتر ترسناک باشند، چقدر کمتر ترسناک می شدند. وقتی از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که ممکن است به آرزوی نیمه دلش رسیده باشد. تا حدی چون متوجه می شود که او به طور قابل توجهی کوچکتر و بامزه تر شده است. گویی این برای پرتاب کردن دنیایش به هرج و مرج کافی نیست، کیویچیرو به زودی خود را درگیر یک مناقشه فراطبیعی بین جناحهای ارتش امپراتوری ژاپن میداند که قصد ایجاد ارتشی از سربازان مرده را دارند.
[نوشته شده توسط i2isagrl]