داستان از سال 20XX شروع می شود. مدرسه اوشاکا در کاماکولند یک مدرسه معتبر در جهان است که در آن فقط کسانی که از نوادگان پاک و روشن طایفه کشیش سانزو هستند می توانند پذیرش شوند. در مورد سه نفر شرور آشنا، آنها اعتقاد راسخ دارند که نوادگان واقعی قبیله کشیش سانزو هستند، اگرچه در واقع از تبار نامشخص هستند. آنها به سختی درس می خوانند تا با وجود شکست های مکرر وارد مدرسه شوند. یک روز سه کودک باهوش توسط مدیر فراخوانده میشوند و توسط شاکیامونی که در بدنش زندگی میکند از او میخواهد تا قطعات مسی پازل گمشده را که در سراسر جهان پراکنده شده است پیدا کند و تخته پازل را تکمیل کند تا افتخار مدرسه اوشاکا را افزایش دهد. با این حال، این گفتگو توسط سه نفر شرور شنیده می شود و آنها تصمیم می گیرند از آن جوانان انتخاب شده جلوگیری کنند. سپس آنها با پسری به نام کوچان ملاقات می کنند که به نظر دستی می رسد و بنابراین او را با خود می برند و تلاش می کنند تا صفحات مسی پازل را از یک اجنه بردارند. در همان زمان آنها سعی می کنند گابلین را به سمت خود ببرند و با هم به قهرمانان ما حمله کنند. با آگاهی از نقشه شیطانی، کوچان خود را به ایتادکیمان تبدیل می کند و شجاعانه می جنگد تا سه نفر شرور را از خود دور کند.