به نظر می رسد هیمه شیراکی همه چیز را دارد: صدایی فرشته ای، شخصیتی معصوم و چهره ای دوست داشتنی که همه تماشاگران را شیفته خود می کند. با این حال، ناز او دروغ است - این صرفاً اقدامی برای رسیدن به هدف خود محور او برای ازدواج با یک خواستگار ثروتمند است. اگرچه او اغلب بیگناهی خود را برای جلب لطف اطرافیانش به نمایش میگذارد، اما نمای هیم او را از مسئولیت در هنگام تصادف که مای کوشیبا را مجروح میکند، از بین نمیبرد.
هیم که میفهمد مای مدیر کافه لیبه است - کافهای که مضمون آن یک آکادمی تمام دختران است - مجبور میشود تا زمانی که مای بهبود پیدا کند، یک موقعیت نیمه وقت داشته باشد. با این حال، نمای هیمه نمی تواند کاستی های او در پیشخدمت بودن را بپوشاند، و باعث خشم یکی از همکارانش، میتسوکی یانو، «onee-sama» ظریفی می شود که اغلب هیمه را به خاطر اشتباهاتش سرزنش می کند. در حالی که هیم در تلاش است تا علاوه بر خصومت بی امان میتسوکی، با شغل جدید خود سازگار شود، شخصیت واقعی او شروع به نفوذ در شکاف ها می کند.