ویک و خرسها میبینند که در گذشته باستانی گیر افتادهاند و در میان حیوانات غولپیکر احاطه شدهاند که به نظر میرسد همه یک چیز در ذهن دارند: ناهار! وقتی قهرمانان ما از هم جدا می شوند، بریار با گرگ جوانی به نام فیفی ملاقات می کند که قصد دارد به یک جنگجوی شجاع تبدیل شود. در همین حال، برامبل و ویک زمانی که توسط قبیلهای از انسانهای بدوی دستگیر میشوند، به مشکلاتی برمیخورند که رهبر آنها به خاطر ویک پیشاپیش میافتد. این یک ماجراجویی است بر خلاف هر چیزی که قبلاً با آن روبرو شده اند! آیا آنها می توانند قبل از اینکه برای همیشه در گذشته گیر کرده باشند، دوباره متحد شوند و به آن برگردند؟