جیمز لینکس 49 ساله یک افسر (خلبان LEV) در ارتش جهانی سازمان ملل بود، یک روز به او اطلاع دادند که همسرش - یک دانشمند مریخی - در طی یک آزمایش آزمایشگاهی کشته شده است.
جیمز که از رها کردن او نفرت و رنجش داشت، او را سرزنش کردند و کنار گذاشتند، افسرده و ناامید، جیمز ارتش را رها کرد و به عنوان یک حملونقل بین زمین و مریخ مشغول به کار شد، او کمی امیدوار بود که همسرش هنوز زنده باشد. و برای پیدا کردن او می خواست آنجا باشد. پس از چند سال، به نظر می رسید که او تمام امید خود را از دست داده و به مشروب خواری روی آورده است، تا اینکه یک روز یک قاب مداری به نام «دولورس» که توسط همسر مرده اش فرستاده شده بود، دریافت کرد. او یک بار دیگر جرأت می کند امیدوار باشد و برای یافتن حقیقت و جمع کردن دوباره خانواده اش وارد یک ماجراجویی وحشیانه و حواس پرت می شود.