درباره Alexander
اسکندر: ناپدری موگلی، شوهر لوری و پدر پدری آکرو و سوره. خز آبی/سیاه. زمانی که آکلا تصمیم به بازنشستگی می گیرد، او رهبر گروه گرگ ها می شود. او با ورمیلیون، علیرغم عدم تمایل به این کار، برای تعیین جانشین رهبری آکلا، طبق قانون جنگل، دعوا می کند. در جریان آتشسوزی که جنگل را میچرخاند، اسکندر در دفاع از گله خود در برابر شیرخان میمیرد.