درباره Amelia
آملیا یک دختر شیطون با سینه های واقعا بزرگ است. به گفته کائوری یوکی، او "زیبایی را دوست دارد و احمق و خوش بین است. اما او طوری رفتار نمی کند که انگار انتظار دارد تمام دنیا دور او بچرخد. او قطعا دختر بدی نیست". (لودویگ کاکومی، جلد 1، فصل 4)
او سومین دختری می شود که لودویگ به دنبال همسرش است. او خانواده سلطنتی نیست، اما به نظر می رسد که لودویگ اهمیتی نمی دهد. معلوم می شود که او قبلاً توسط مرد دیگری مورد خواستگاری قرار گرفته است و او را از محدودیت خارج می کند. آن مرد ریش آبی است. اما آملیا نمی خواهد با او ازدواج کند زیرا "او زشت است" و این واقعیت که همه همسران قبلی او ناپدید شدند. رویای او این است که با یک شاهزاده خوش تیپ ازدواج کند و ملکه شود.
او در واقع نزدیک بود عروس لویی شود، تا اینکه سینه جعلی او افتاد. لویی پس از فهمیدن جعلی بودن قفسه آملیا او را به کناری پرت می کند و به سفر خود ادامه می دهد.