درباره Ashitaka
شاهزاده ای از قبیله ایمیشی، آشیتاکا در نبرد با یک گراز اهریمنی نفرین شده است. تنها امید او برای درمان این است که به سرزمین جنگلی که خدای گراز در ابتدا از آن آمده بود، بازگردد و کشف کند که چه خشمی آن را آلوده کرده است. او که مردمش را برای همیشه پشت سر می گذارد، آن سفر را انجام می دهد و خدایان جنگل را در حال جنگ با انسان ها در یک شهر معدن آهن کشف می کند. آشیتاکا قول می دهد که به دو طرف کمک کند تا به یک سازش برسند، تا آنها را از خشمی که اکنون او را می خورد، درمان کند. به نظر می رسد که کلید سازش در دست یک دختر مرموز انسانی است که در میان خدایان زندگی می کند.