درباره Big Eyes
او زمانی یک فانی بود، اما جاودانه شدن او را فرا گرفت. در حالی که او به سمت ساحل می رفت، جسد پری دریایی را یافت که در ساحل افتاده بود. او در مورد افسانه شنید بنابراین گوشت پری دریایی را خورد. اما متأسفانه، گوشت او را به یک هیولا تبدیل کرد. او تقریباً شبیه یک روح گمشده است، فقط می تواند صحبت کند و احساسات انسانی دارد و چشمانش درشت و متورم است. هنگامی که در جریان تحول از یک ضربه مغزی بیدار شد، دید که روستای او ویران شده است و خانواده اش و همه کسانی که در روستا زندگی می کردند به قتل رسیده اند. اکنون او را "چشمان درشت" می نامند. او برای مدت طولانی بدون شرکت است تا اینکه مانا آمد. او و یوتا را مرده در صخره ها یافت. او را به غار خود برد و به او غذا داد. او می خواهد مانا برای شرکت در کنار او بماند و از شکار او جلوگیری شود. شکارچی ترین مردی است که 40 سال پیش چشم خود را به "چشم های درشت" از دست داده است. وقتی یوتا و شکارچی "چشمان بزرگ" و مانا را پیدا کردند، به او حمله کردند. تمام این حملات «چشمان بزرگ» را به یک هیولای خشن تبدیل کرد. مانا سعی می کند از او محافظت کند، اما یوتا و شکارچی چاره ای جز کشتن او نداشتند. در حالی که در حال مرگ بود، نام مانا را از آخرین نفس صدا زد. یوتا به او می گوید که "چشمان بزرگ" به عنوان یک انسان مرده است.