درباره Chloe
دختر بزرگ معشوقه یک مسافرخانه اهل امانده، از بچگی کار میکرد، صبح زود برای درست کردن نانی که مسافرخانه در طول روز سرو میکند از خواب بیدار میشد، بعد از ظهر در ورودی مسافرخانه به مشتریان زنگ میزد. و در وقت شام میزهای اتاق غذاخوری مسافرخانه را سرو می کرد، چیزی که باعث می شد او را به عنوان کلوئه چان برای بسیاری از ماجراجویان و نگهبانان آماند بشناسند، پس از اینکه در 13 سالگی خدمتکار لیزلوت شد، شروع به گفتن به همه کرد. تا او را بارها و بارها بدون موفقیت فقط کلوئی صدا کنم.
هنگامی که او هنوز نه ساله بود در حالی که در ورودی مسافرخانه با مشتریان بالقوه تماس می گرفت، به طور اتفاقی با ریو ملاقات کرد و به او اتاقی در مسافرخانه خانواده اش پیشنهاد داد، در وقت شام، پس از دیدن اینکه چگونه ریو چگونه بود، واقعاً از ریو می ترسید. یک جفت مست را شکست داد که با او دعوا کردند، چگونه او نتوانست دعوا را متوقف کند و از آن زمان به ریو کمک کند همیشه در ذهنش نقش بسته بود.