درباره Coco
کوکو دختر جوانی است که با مادرش پارچه فروش در دهکده ای کوچک زندگی می کند. او وقتی کوچک بود، در یک جشنواره، در حالی که روی سنگفرش روشن راه می رفت، عاشق جادو شد. آن روز او با یک جادوگر عجیب آشنا شد که به او یک قلم جادویی و یک خودکار با جوهر فروخت.
سال ها بعد، یک کالسکه پرنده به روستای او می رسد. با این حال، کودکان سعی در نگاه کردن به آن نابود شد. خوشبختانه، جادوگر قیفری در آن زمان از مغازه کوکو بازدید می کرد و به او پیشنهاد تعمیر مربی را داد. او از کوکو خواست که از در نگهبانی کند، زیرا می خواست در حین تمرین جادوگری محتاطانه عمل کند، اما، کنجکاو، دخترک برای مطالعه جادوگر از پشت بام بالا می رود. او سپس میآموزد که سحر و جادو ارثی نیست، بلکه هر کسی با قلم و جوهر میتواند آن را با کشیدن نمادهای خاص انجام دهد. سپس کتابی را که سالها پیش خریده بود به یاد می آورد و تصمیم می گیرد همان شب جادو کند. پس از چند تلاش، او در نهایت با استفاده از یک طلسم قدرتمند، خانه و مادرش را به سنگ تبدیل می کند. او به سختی از آن فرار کرد زیرا قیفری، مشکوک به رفتار او، آمد تا او را بررسی کند.
قیفری به او می گوید که از جادوی ممنوعه استفاده کرده و او باید خاطرات او را پاک کند، اما در عوض تصمیم می گیرد که او را به عنوان شاگرد خود بگیرد و جادوگری شود تا راهی برای نجات مادرش پیدا کند.