درباره Collette Preminger
کولت مادر محبوبی است که نجدا در جستجوی اوست. او دختر یک دوک است و بنابراین از موقعیت اجتماعی بسیار بالایی برخوردار است. با این حال، هنگامی که او با ریموند، یک نوازنده خوش تیپ آشنا شد، این معنی بسیار کمی داشت. آن شب اولین توپ او بود و عشق در نگاه اول برای هر دوی آنها. کولت خشم پدرش را به خطر انداخت تا با ریموند فرار کند و روزهای شاد بسیاری را با او به اشتراک گذاشت. هر دوی آنها عشق زیادی به دخترشان ندا داشتند. متاسفانه بیماری بزرگ و سرنوشت بی رحمانه کولت را از دخترش جدا می کند. در تمام این سالها، کولته باور کرده است که نادا در بهشت است و هرگز نمیدانست که در جایی بیرون، ناجا به دنبال او میگردد.