درباره Dougan Go
قبل از شروع سفر به غرب، دوگان به عنوان خدمتکار شخصی سانزو منصوب شد. پسر جوان پس از اینکه از او پرسیده شد که چرا او را کتک زدند شیفته کشیش شد. دوگان تمام تلاش خود را برای خدمت به استادش سانزو انجام داد تا روزی که سانزو برای نجات شانگرا لا معبد را ترک کرد.
از آن روز به بعد، دوگان مصمم شد که به سانزو ثابت کند که در سفر برای او مفید خواهد بود. او از معبد فرار کرد، تحت آموزش قرار گرفت و سال ها بعد بازگشت، اما متوجه شد که سانزو دیگر آنجا نیست. مرد جوان که متوجه شد دوباره جا مانده است، یک ضربه محکم زد و یک بار دیگر فرار کرد. او از همراهان سفر سانزو مطلع شد و آرزو داشت که مانند آنها شود تا تمام خصوصیات آنها را داشته باشد و به تنهایی بتواند به سانزو کمک کند. او مانند سون گوکو به شدت وفادار بود، هزاران شیطان را در یک شب کشت و خودش مانند چو هاکای یکی شد و موهایش را با خون قربانیانش قرمز کرد تا شبیه شا گوجیو شود.
او سالها در قصر قبیلهای که کشته شده بود منتظر بود، فقط منتظر روزی بود که استادش سانزو برگردد و سرانجام بتواند به او نشان دهد که چقدر قدرتمند شده است.
دوگان بیش از حد دراماتیک است و به نظر می رسد تمام وقت خود را صرف ساخت هواپیماهای کاغذی می کند. او هوران، دختر رهبر قبیله ای را که به قتل رساند، به عنوان برده شخصی خود گرفت و از او برای جذب سانزو ایکو به عمارت خود استفاده کرد. او در پایان شکست می خورد، زمانی که شیکیگامی که در بدنش قرار داده است باعث ایجاد سیاهچاله می شود و او را می مکد.