درباره Dunya Scheer
دنیا Scheer (ドゥーニャ・シェーア) اولین بار در قسمت 13 (گرو منزوی) به عنوان یک سرباز زن در ارتش دیسیث معرفی شد.
هدف از معرفی این شخصیت، در اصل، «انسانی کردن» نیروهای دیسیث بود، زیرا داستان در حال آماده شدن برای نقطه عطف طرح بود، جایی که دو رقیب دیسیث و آناتورای تصمیم میگیرند تا علیه «شرور بزرگ» متحد شوند. ، انجمن.
در واقع، تا آن لحظه، بیننده هرگز چهره سربازان دیسیث را ندیده بود، زیرا آنها بر خلاف سربازان آناتورای، در نبرد از ماسک های محافظ استفاده می کردند.
او برای اولین بار به عنوان یکی از اعضای یک گشت کوچک دیسیث ظاهر شد که تاتیانا ویسلا و کلاوس والکا را در حالی که سعی داشتند به یکی از استراحتگاه های اضطراری سیلوانا برسند دستگیر کردند. گشت در واقع آنها را مجبور کرد که سر خود را در توپ های یکی از برجک های توچال قرار دهند، احتمالاً به عنوان راهی برای جلوگیری از گشودن آتش بر روی کپسول های مهاجر دیسیث که در نزدیکی فرود می آمدند. هنگامی که کپسول ها فرود آمد، گشت دیسیث علاقه خود را به دو زندانی از دست داد، تا به سمت کشتی های زمین گیر شده دوید، احتمالاً برای کمک به غیرنظامیان - که پدران، مادران و خواهران آنها و غیره بودند - تا از مصنوعات خطرناک خارج شوند.
وقتی دنیا به میدان فرود رسید، متوجه شد که کشتی با غیرنظامیان از پرتاب جان سالم به در نمیبرد - شکست پرتاب یک کپسول غیرنظامی سوار در صحنهای از همان قسمت نشان داده شد - و تمام گلولهها را با سلاحش شلیک کرد. به عنوان راهی برای بیان اندوه ناتوان خود.
تاتیانا و کلاوس که از رفتار سربازان متحیر شده بودند، او را دنبال کردند و سقوط او را تماشا کردند و با تعجب متوجه شدند که او دختری تقریباً همسن و سال آنهاست.
او بعداً به عنوان بخشی از نیروی زمینی در عملیات دیسیث برای تخریب پایتخت آناتورای شرکت کرد که با موفقیت به پایان رسید. به احتمال زیاد زمانی که ناوگان آناتورای آتش بس خود را پیشنهاد کرد و ناوگان دیسیث عقب نشینی کرد، او تخلیه می شود.
بعداً او را در همان عملیاتی می بینیم که مولین شتلند در آن شرکت دارد. آنها اولین بار زمانی که او بر سر مولین می افتد و سعی می کند کبوتری را برای خوردن غذا بگیرد، ملاقات می کنند. در طول دوره آموزشی، آنها چندین بار ملاقات می کنند و در نهایت یک رابطه طولانی مدت ایجاد می کنند.
یک صحنه کوچک در طول تمرین برای این عملیات، جایی که او در کشتی بازو برخی از خلبانان ونشیپ Anatoray را شکست می دهد، به نظر می رسد که قدرت بدنی کاملاً غیرمعمولی دارد، اما این موضوع در ادامه سریال آشکارا بیان نشده است.
رابطه بین او و مولین در جایی به اوج می رسد که مولین از دنیا می پرسد که آیا در سیلوانا به او ملحق می شود یا خیر. دنیا با تایید سایر سربازان دیسیث می پذیرد و مولین بسیار خوشحال می شود. عملیات اندکی پس از آن آغاز می شود و موفقیت آمیز است، اما مولین به شدت مجروح شده و گمان می رود که مرده باشد. دنیا با دیدن او برای او گریه می کند و مدال های بازمانده او را روی زمین می بیند. تا آخرین اپیزود که در آن پیامی که پدران لاوی هد و کلاوس قرار بود بر سر قبر جدیدشان بدهند، دیگر به دنیا اشاره ای نشده است. او سپس در صحنه پایانی به شکلی مادرانه دیده می شود
منبع: ویکی پدیا