Edgar J. C. Ashenbert

Edgar J. C. Ashenbert

اسم های دیگر

مشخصات شخصیت Edgar J. C. Ashenbert エドガー・J・C・アシェンバート

اسم انگلیسی

Edgar J. C. Ashenbert

اسم ژاپنی

エドガー・J・C・アシェンバート

درباره Edgar J. C. Ashenbert

ادگار مردی عاشق در اوایل بیست سالگی با چشمان خاکستری بسیار متمایز است. وقتی او جوان بود والدینش هر دو به قتل رسیدند. در نتیجه او را به خیابان انداختند و به عنوان برده سفید نام بردند. او متعاقبا به عنوان یک قاتل دسته جمعی معرفی شد و به دلیل جنایات ادعایی خود مجبور به فرار از آمریکا شد. ادگار که نام شریف خود را از دست داده، سفری را برای یافتن شمشیر مشهور مرو آغاز می کند. با به دست آوردن شمشیر، ادگار امیدوار است که خود را به عنوان "ارل شوالیه های آبی" معرفی کند و به این ترتیب عنوان قابل احترامی را به دست آورد و حس افتخار ساختگی به دست آورد. ادگار در تلاش برای یافتن شمشیر مرو، لیدیا کارلتون را اسیر می‌کند و معتقد است که چشمان او کلید پیدا کردن شمشیر افسانه‌ای است. معلوم می شود که او عاشق لیدیا است و از اینکه او مدام از پیشرفت های او اجتناب می کند، ناامید و گیج است. او آشکارا عشق خود را به او نشان می دهد و حتی در شبی که با او برگزار می شود از او می خواهد که فقط با او برقصد تا مبادا حسادت کند. او به او می‌گوید که دیدن این‌که او به راحتی با مردان دیگر ارتباط برقرار می‌کند، ناراحت می‌شود و از دوستی او با پل ناراحت می‌شود. با این حال، او حتی پس از ادعای نامزدی با لیدیا، برای مدتی با دیگر افراد وابسته ارتباط برقرار می کند، که باعث می شود او بیش از پیش نسبت به پیشرفت های خود بی اعتماد شود. بعداً تصمیم می گیرد که به تنهایی به لیدیا وفادار باشد. او به شدت مالکیت دارد و لیدیا به آن اشاره کرده است که «نمی‌تواند تحمل کند که چیزی که متعلق به او است توسط دیگری از او گرفته شود». این مالکیت به لیدیا نیز تسری می یابد. شناخته شده است که ادگار نسبت به بسیاری از مردانی که به نظر می رسد به لیدیا علاقه مند هستند یا لیدیا با آنها دوستانه است، حسادت می کند. در یک مورد، زمانی که ریون به طور تصادفی لیدیا را دید که لباس عربی بر تن داشت، ادگار به او دستور داد آنچه را که دیده فراموش کند. بعداً مشخص شد که ادگار قبل از کشته شدن خانواده‌اش، وارث یک دوک (بالاترین رتبه در همتایان بریتانیایی) بوده است. سپس او توسط یک سازمان به رهبری یک شخصیت مرموز به نام شاهزاده دستگیر شد. در آنجا، او برای جانشینی شاهزاده آماده شد و تمام دانشی را که شاهزاده داشت، از جمله نحوه استفاده بی‌رحمانه از افراد اطرافش آموخت. بعداً او موفق شد با موفقیت از سازمان فرار کند و ارمین و ریون را در میان دیگر حامیان خود با خود برد. با این حال، در بیش از یک بار، ادگار به این فکر کرده است که آیا با استفاده از تکنیک‌هایی که شاهزاده در تلاش برای بقا پس از فرارش به او آموزش داده، بیشتر شبیه شاهزاده می‌شود. در ابتدا، هدف رانندگی او انتقام از شاهزاده برای قتل خانواده اش، بدون توجه به فداکاری بود. برای رسیدن به این هدف، او به زندگی خود اهمیت چندانی نمی دهد. پس از اینکه بنشی خانواده اشنبرت او را به قیمت جان خود نجات داد و کلید سرزمین ابرازیل را به او سپرد، با این حال، به لیدیا می‌گوید که طرز فکرش تغییر کرده است و اکنون می‌داند که ارل شوالیه آبی کنونی، حتی اگر او توانایی دیدن پری ها را نداشته باشد، استقامت خواهد کرد و راهی برای شکست دادن شاهزاده به عنوان وظیفه ای که با عنوان او همراه است پیدا می کند. او همچنین به او می‌گوید که دیگر با حفظ جان خود مانند گذشته رفتاری بی‌رحمانه نخواهد داشت.

انیمه های مرتبط (2 عدد)