درباره Escad
اسکاد با ایروین، ماتیلدا و دنیا بزرگ شد. در اوایل کودکی همه آنها دوستان بسیار صمیمی بودند. با این حال، زمانی که آنها بچه بودند، اروین و ماتیلدا از معبد فرار کردند و اسکاد به دنبال آنها رفت و به اروین برای ربودن او فحش داد. وقتی بالاخره آنها را پیدا کرد اولین چیزی که دید ماتیلدا بود که بی حرکت روی زمین دراز کشیده بود و اروین درست در کنارش بود. پس از اینکه همه چیز را به عنوان تقصیر اروین دید، به دنبال یافتن شمشیری شد که می تواند یک شیطان، یعنی ایروین را بکشد. او خیلی زود به دنبال شمشیر مانا رفت تا بتواند یک قدم جلوتر از اروین بماند، زیرا معتقد بود اروین نیز به دنبال آن است.