درباره Fumi Manjoume
دختری قد بلند، با موهای تیره و عینکی.
دختران دیگر او را قوی، باصفا و ملایم می بینند، اما وقتی می فهمند فومی در واقع بسیار ملایم و خجالتی است، شگفت زده می شوند. دیگران او را به خاطر داشتن چشمان زیبا و صدایی ملایم و خانم مانند یاد کرده اند. اغلب گفته می شود که او وقتی ناراحت یا عصبانی است "چهره های ترسناک" می کند. فومی علیرغم جثه، هاله بالغ و گاهی اوقات حضور پیشگویش، یک بچه گریه محجوب است.
پس از بازگشت به شهر خود، او به سرعت با دختر جوانی دوست می شود: اوکودایرا آکیرا. فومی زمانی که بزرگ میشد در نزدیکی آکیرا زندگی میکرد، این دو بهترین دوستان از سنین پنج یا شش سالگی بودند. فومی در مهدکودک به شدت به آکیرا متکی بود، زیرا دیده می شود که او قادر به انجام هیچ کاری جز گریه نیست تا اینکه آکیرا برای "نجات" او و مراقبت از او می آید. همانطور که آکیرا اشاره کرد، با افزایش سن او تغییر چندانی نکرده است.
فومی با پسر عموی بزرگترش چیزو رابطه نزدیکی داشته است. او حتی از چیزو می خواهد که چند روز دیگر در شهر جدیدش پیش او بماند. به نظر می رسد فومی از بازگشت استقبال نمی کند و آرزو می کند که می توانست در شهر قدیمی خود با پسر عمویش بماند. در یک چرخش وقایع، به فومی فاش می شود که چیزو قرار است ازدواج کند. فومی احساسات عمیقی برای پسر عمویش داشت که از این موضوع آگاه بود. او این را خیانت به اعتماد می داند زیرا چیزو حتی از اطلاع دادن فومی از نامزدی خود غفلت می کند.
او رازی دارد که سعی می کند آن را برای خودش حفظ کند، اگرچه بعداً آن را برای آکیرا فاش می کند. بدیهی است که فومی از زنان دیگر خوشش میآید، هرچند که هنوز هم در کمد است. او حتی در گفتن این خبر به آکیرا مردد است، اگرچه آکیرا فومی را همان طور که هست می پذیرد و این باعث تسکین فومی شد.