درباره Gishin
مارکوس، که زمانی دستیار داموس بود، از آرسیوس رنجش میبرد، زیرا معتقد بود که اگر جواهر زندگی بازپس گرفته شود، میچینا تاون به یک سرزمین بایر تبدیل میشود. این باعث شد که مارکوس به نیروی محرکه خیانت آشکار داموس به آن تبدیل شود. او با استفاده از هیپنوتیزم برونزونگ خود، توانست داموس را کنترل کند و او را مجبور به نابودی آرسیوس کند در حالی که جواهر زندگی را پس ندهد. با این حال، در طول چرخش اولیه وقایع، پس از اینکه آرسیوس از حمله جان سالم به در برد و ضدحمله کرد، او به همراه داموس به شهادت رسیدند.
پس از ملاقات با شینا، که به گذشته سفر کرده بود تا جلوی خیانت ظاهری داموس به آرسیوس را بگیرد، متوجه شد که آینده و همچنین مرگ خودش چگونه خواهد بود. او سپس برنامه های خود را تغییر داد تا در هنگام حمله به آرسیوس، آب نقره نیز در آن گنجانده شود. این بسیار موثر بود و آلفا پوکمون را درمانده کرد زیرا حمله کلی آن را بی حرکت کرد. با این حال، شینا و داموس توانستند با قلب همه پوکمونها از جمله برونزونگ و هیتران ارتباط برقرار کنند و آنها را وادار به مقابله با مارکوس کنند و اش توانست با کشتی گرفتن با او، جواهر زندگی را کنار بگذارد تا اینکه آن را رها کرد. هنگامی که اش جواهر را گرفت و با پیکاچوی خود شتافت تا آن را به آرسیوس بازگرداند، داون، پیپلاپ او و گروه دیگری متشکل از یک چیکوریتا، یک سینداکیل، یک توتودیل و چند راتتا، مارکوس را به گوشه انداختند و مانع از تعقیب او شدند.
با این حال، حتی در آن زمان، مارکوس هنوز شکست نخورده بود. اگرچه پوکمون حمله را متوقف کرده بود و خاکستر جواهر زندگی را به همراه مارکوس داشت که قادر به پس گرفتن آن نبود، آرسیوس که اکنون در پایین عبادتگاه گیر افتاده بود، در آن زمان در آستانه مرگ بود زیرا آب نقره همچنان آن را دفن می کرد. این به نوبه خود، یک سکانس عجیب را ایجاد کرد که تقریباً Ash، Brock، Dawn، Pikachu، Piplup و Sheena را نابود کرد، با ناپدید شدن Ash و Pikachu ابتدا زمانی که مارکوس به داون توضیح داد که چه خبر است.
در آن لحظه، همانطور که همه چیز گم شده به نظر می رسید، داموس موفق شد به آخرین جرقه باقی مانده از زندگی در قلب آرسیوس برسد، و به آن قدرت کافی برای جذب جواهر زندگی و بهبودی کامل داد، در نتیجه نقشه های مارکوس را خنثی کرد و همه را از نابودی نجات داد (به جز داموس). خودش و یک پیچو که با او دوست شد، که شروع به ناپدید شدن نکرد). سپس فریاد مارکوس شنیده شد و تاج او روی طاقچه ای که در آن ایستاده بود دیده شد که به معنای افتادن او بود.
اگر این کار را میکرد، او را نمیکشت، زیرا در تیتراژ پایانی فیلم، مشخص شد که مارکوس زیر نظر داموس در کشت زمین کار کرده است.