درباره Hikaru Shidou
تولد: 8 آگوست
زودیاک: لئو
جنسیت: زن
سن: 14
گروه خونی: O
مو: قرمز
چشم: قرمز
قد: 4'9 اینچ یا 145 سانتی متر
وضعیت: شوالیه جادویی/ستون
غذای مورد علاقه: بستنی
کمترین غذای مورد علاقه: هر چیزی تند
رنگ مورد علاقه : قرمز
موضوع مورد علاقه: زیست شناسی
کمترین موضوع مورد علاقه: موسیقی
سرگرمی: بازی با سگش هیکاری
تخصص: کندو، صحبت با حیوانات
فعالیت های فوق برنامه: باشگاه کندو
می خواهد باشد: یک مربی سگ
هیکارو یکی از سه شوالیه جادویی است که توسط سفیرو به سفیرو احضار شده است. شاهزاده Emeraude؛ شوالیه آتش (همانطور که از نام او پیداست. Hikaru به معنای "نور زیارتگاه شیر" است).
او کوچکترین از سه شوالیه است که اغلب با یک دانش آموز ابتدایی اشتباه گرفته می شود و توسط همکلاسی هایش کمی بچه گانه به حساب می آید. علیرغم قد و ساده لوحی ظاهری اش، او می تواند در مواقعی که نیاز باشد، بسیار خشن و قوی باشد. در زیر لبخندهای همیشه حاضر و معصومیت او، روح یک جنگجو نهفته است که مصمم است از دوستانش و شادی همه محافظت کند. حتی به قیمت خودش.
به همین دلیل، همانطور که سریال در حال تکامل است، او کسی است که بیشترین تأثیر را - از نظر جسمی و روحی - از تمام بی رحمی ها و جنگ های اطرافش می گیرد. با این وجود، هیکارو ظاهری قوی دارد و سعی میکند اومی و فوو را که باارزشترین دوستانش میداند نگران نکند، علیرغم اینکه تنها لحظاتی قبل از کشیده شدن به سفیرو با آنها ملاقات کرده است.
با آشکار شدن دلایل واقعی احضار آنها، و هیکارو مجبور می شود با اومی و فوو برای کشتن هر دو زاگاتو و امراد غمگین وارد عمل شود، قلبش پر از درد و نفرت از خود می شود و ناخواسته سایه ای را می سوزاند - نوا - در سراسر سطح Cephiro قبل از اینکه به زمین منتقل شود.
در طول فصل دوم، او مجبور میشود با خود دیگرش مبارزه کند، نوا انتقامجو و بدخواهانه او را تسخیر میکند و باعث درد دل و دردسرهای بیشتری میشود - و احساسات شکوفا کننده خودش نسبت به Kail Lantis.
در ابتدا هیکارو با احساس گناه به خاطر مرگ برادرش به او نزدیک می شود و از او التماس می کند که فقط از او متنفر باشد و فقط او را بزند اما به اومی یا فوو آسیب نرساند. لحظهای که لانتس به او میگوید نباید خودش را سرزنش کند، زیرا این تقصیر او نبود بلکه سرنوشت بود، به احتمال زیاد لحظهای است که او شروع به دوست داشتن او میکند. بدون اینکه بداند.
در طول فصل دوم، او و لانتیس بارها و به دلیل شرایط دور هم جمع میشوند، و تا زمانی که نوا اشاره میکند که بسیار عاشق لانتس است، هیکارو خودش متوجه این موضوع میشود.
پس از یک نبرد طاقت فرسا، در ذهن خود، برای بازسازی شمشیری که نوا موفق به شکستن آن شد، هیکارو پیروز بیرون می آید و در آستانه سیاه شدن در آغوش لانتس، به او اعتراف می کند که او را دوست دارد. او پس از بیدار شدن آن را به یاد نمی آورد اما احساسات هنوز در قلب او زنده هستند و نوا بارها و بارها از آنها سوء استفاده می کند.
با وجود خصومت بین سفیرو و سه کشور مهاجم، او موفق می شود با ایگل ویژن اتوزام دوست شود و ایگل را به نوعی پل بین هر دو دوستش تبدیل کند.
در یک نقطه از انیمه، عقاب و هیکارو هر دو نامزد پست ستون می شوند، اما این هیکارو است که در پایان انتخاب می شود و آرزو می کند سفیرو را از شر سیستم ظالمانه اش خلاص کند. آرزو می کنم سفیرو توسط همه کسانی که آن را دوست دارند ساخته شود.
در مانگا، احساس هیکارو نسبت به لانتس کمتر بالغ است و او هم لانتس و هم ایگل ویژن را دوست دارد. وقتی لانتیس در فصل آخر از او پرسید که میخواهد با چه کسی ازدواج کند، او پاسخ داد که میخواهد با او و ایگل ازدواج کند. همچنین پیوند بین هیکارو و ایگل ویژن در مانگا قوی تر است، زیرا در مانگا با او برای موقعیت ستون جنگید، او را شکست داد و سپس بر خلاف میل خالق جان او را نجات داد.