درباره Ichigo Arita
جنسیت: مؤنث
سن: رسماً 17، در واقع 14
شغل: طراح مد
ایچیگو و برادر دوقلویش کید طراح مد هستند. آنها به جای استفاده از نام خانوادگی واقعی خود و تظاهر به ۱۷ سالگی، با نام حرفه ای کوموتو کار می کنند.
او بسیار بیروح و کوتاه مزاج است و زمانی که مردم (بیشتر ناکا) به جای مواجهه با مشکلاتشان کاری جز گریه کردن انجام نمیدهند، به راحتی عصبانی میشود - بنابراین معمولاً به آنها میگوید (معمولاً بسیار عصبانی) به جای ناله کردن، از قبل شروع کنند. اما او در واقع به دوستانش اهمیت زیادی می دهد. او با اومی نوعی رابطه عشق و نفرت به اشتراک می گذارد زیرا آنها همیشه یکدیگر را با نوعی نام مستعار توهین آمیز خطاب می کنند، اما آنها بسیار به یکدیگر کمک می کنند و به یکدیگر اعتماد می کنند.
وقتی او چیهیرو را ملاقات میکند، خیلی سریع میفهمد که بیشتر اوقات لبخند همیشگی او ساختگی است و او در واقع از عشق نافرجامش رنج میبرد. پس از فریاد زدن بر سر او، چندین بار عصبانی شدن از شبه شادی او - و همچنین صحبت با او، زمانی که او واقعا خوشحال است - عاشق او می شود.
و با وجود اینکه او همیشه در مورد اومی به ناکا توصیه های خوبی می کند، اولین کاری که انجام می دهد، وقتی متوجه احساساتش نسبت به چیهیرو می شود این است که تا زمانی که ناکا با او صحبت می کند بی اختیار گریه می کند. بعد از آن او خودش را جمع می کند و حتی می تواند به طور معمول با او صحبت کند. با این حال، او شروع به ایجاد عقده حقارت نسبت به همه مدلهای زیبای اطرافش میکند - به خصوص میهانه، که چیهیرو عاشق او است - زیرا او خودش متوسط و کوچک است.
وقتی چیهیرو به میهان اعتراف می کند، طرد می شود و شروع به غلبه بر او می کند، می خواهد مدتی را با ایچیگو بگذراند تا از او تشکر کند. اما وقتی ایچیگو از او خواست که یک روز به جای «آی چان» او را «ایچیگو» صدا کند و او این کار را کرد، واکنش او به وضوح احساسات او را نسبت به او نشان میدهد که متوجه آن میشود.
پس از اینکه ایچیگو متوجه شد، سعی میکند تا حد امکان عادی عمل کند و چون چیهیرو نمیداند چه کار دیگری انجام دهد، همین کار را میکند - چیزی که در واقع برای ایچیگو بسیار دردناک است. به همین دلیل او تصمیم می گیرد به درستی به او اعتراف کند، حتی اگر او از قبل به خوبی از احساسات او آگاه باشد. هنگامی که او اعتراف می کند، از اینکه چیهیرو سپاسگزار است شگفت زده می شود، اگرچه به نظر می رسد که او احساسات مشابهی ندارد.
وقتی ایچیگو در حالی که برای یک نمایش مد اندازه هایش را می گیرد، بی فکر او را در آغوش می گیرد، از او فاصله می گیرد. از قبل از این، چیهیرو شروع به درک احساسات رو به رشد خود نسبت به ایچیگو می کند، حتی زمانی که او شروع به دوری از او می کند و وقتی می بیند که او در حال صحبت با پسر دیگری است، حسادت می کند.
ایچیگو با دیدن اینکه چگونه ناکا با وجود ترس از رعد و برق در هنگام رعد و برق شجاعانه روی صحنه می رود، - شرمنده از بزدلی خود - به سمت چیهیرو می دود که با خوشحالی لبخند می زند و بلافاصله او را در آغوش می گیرد.
3 سال بعد آنها هنوز بیرون می روند - و ایچیگو هنوز وقتی او را می بوسد سرخ می شود و می گوید که او هرگز به آن عادت نمی کند.