درباره Irène
ایرن با یک شمشیر پهن و دو طرفه می جنگد و یکی از چندین شیف است که می تواند سایا را از فواصل دور پیدا کند. کشتن انسان ها برای نوشیدن خون آنها او را آزار می دهد تا جایی که او از ادامه این کار امتناع می ورزد، هرچند او را در حالت ضعیفی قرار می دهد. پس از اینکه کای او را از دست تعدادی اراذل در پاریس نجات میدهد، ایرنه به او میگوید که شیف چگونه به وجود آمد، چگونه از ترن میمیرند و چرا به سایا حمله میکنند. او همچنین به او می گوید که فکر می کنند خون سایا آنها را نجات می دهد، بنابراین او پیشنهاد می کند از سایا بپرسد. وقتی شیف بعداً به گروه سایا حمله میکند، او و کای سعی میکنند هر دو طرف را متقاعد کنند که به خاطر دوستی جدیدشان دست از جنگ بردارند، اما دعوا فقط زمانی متوقف میشود که ایرنه از خار در حال پیشرفتش سقوط کند. سایا با اکراه موافقت می کند که مقداری از خون او را به او بدهد، اما در نهایت ایرن را می کشد. مرگ او توسط کای، سایا سوگوار است، و شیف به طور یکسان. مرگ ایرن با درک خون دیوا که واقعاً به آن نیاز دارند، پرتگاهی برای پایان خصومت بین گروه سایا و شیف است.