درباره Juri Mitani
او یک روانشناس پلیس با یک دوست پسر است، اما دوست پسرش متاسفانه در یک انفجار مرموز جان خود را از دست داد. جوری خود را وقف می کند تا بفهمد در انفجار چه اتفاقی افتاده است. او تبدیل به یک روانشناس شد تا بداند چرا مردم چنین قلب سردی دارند.
او در کودکی ضربه های روحی زیادی را متحمل شده است. پدرش به دلایل بیهوده او را زد و او از قلدری رنج می برد. چیزی که تغییر کرد زمانی بود که او از خانه بیرون آمد و زندگی خود را شروع کرد. پس از آن، او با کاظمیچی، اولین عشق و اولین دوست پسر خود آشنا شد.