درباره Kanna
دختر جوانی از روستای دوران که پدر بیمارش تحت معالجه دوران بود. او به دکتر علاقه دارد و وقتی بزرگ شد می خواهد با او ازدواج کند. پس از اینکه پدرش دوباره بیمار می شود، او برای یافتن دوران به دامنه کوه می شتابد اما توسط دانته و گروهش گرفتار شده و گروگان گرفته می شود. دوران برای نجات او جان خود را فدا می کند.