درباره Kunzite
Kunzite (در انیمه انگلیسی مالاکیت نامیده می شود) چهارمین و آخرین عضو Shitennou است. او یک شمشیر کوتاه حمل می کند و تاکوچی او را به عنوان بزرگ ترین آن چهار نفر با شکوه یک پادشاه عرب توصیف می کند. او همچنین اعتراف می کند که او را به عنوان یک شخصیت بسیار دوست دارد. او حدود 25 تا 26 سال سن دارد، بخش خاورمیانه پادشاهی تاریک را رهبری می کند و نامش از ماده معدنی کونزیت (یا به عبارت دیگر مالاکیت) گرفته شده است.
در مانگا، ابتدا Kunzite در نقش مشاور Zoisite نشان داده میشود که اغلب به پادشاه جوانتر و کمتجربهتر کمک میکند تا برنامههای حمله برای جمعآوری انرژی را تدوین کند. کونزیت توجه چندانی به سرنوشت هموطن خود شیتننو نشان نمیدهد و در واقع زمانی که جیدیت، نفریت و زوئیسیت کشته شدند، نسبتاً بیرحم به نظر میرسید. با این حال، ملکه بریل به Kunzite می گوید که اگر آنها Ginzuishou را بازیابی کنند، Shitennou سقوط کرده می تواند دوباره زنده شود. طبق دستور ملکه بریل، کونزیت به ملوان سنشی در برج توکیو حمله کرد و آنها را به سرعت شکست داد. Sailor Moon نزدیک بود با حمله Kunzite از بین برود که Tuxedo Mask به داخل پرید و ضربه را به جای او گرفت و نزدیک بود خود را در این روند بکشد. قلب او با فداکاری او شکسته شد، او خاطرات خود را با ظهور پرنسس ماه و گینزویشو به دست آورد. نور همه افراد از جمله Kunzite را می پوشاند. در این لحظه او نیز خاطرات گذشته خود را به دست آورد و بین وفاداری خود به بریل و اندیمیون دویده شد. او شاهد تولد مجدد کوتاه همکارش شیتنو بود، اما آنها به سرعت دوباره به اشکال معدنی خود تجزیه شدند. سپس بریل به Kunzite دستور داد که شاهزاده خانم و کریستال نقره ای او را دستگیر کند. کونزیت که از احساسات و خاطرات جدیدش گیج شده است، در عوض مامورو را با خود به پادشاهی تاریک می برد. پس از بازجویی از بریل در مورد شیتنو و اندیمیون، او به او می گوید که اکنون که بدن آنها به سنگ تبدیل شده است، نمی توان آنها را احیا کرد. همچنین، با شنیدن اینکه کانزیت مامورو را با نام واقعی خود، اندیمیون صدا میزند، شستشوی مغزی خود را افزایش میدهد و تکهای از کریستال کونزیت را در پیشانی او کاشته میکند. این باعث می شود که Kunzite کمی بیشتر از یک زامبی باشد. کونزیت با عصبانیت کور دوباره به سنشی ها حمله می کند. جدا کردن Sailor Moon و تلاش برای کشتی گرفتن Ginzuishou از او. آنها به سمت جو پرواز می کنند که در آن به شدت نبرد می کنند، اما در پایان Kunzite توسط یک حمله سیاره ملوان شکست می خورد و تنها یک قطعه سنگ کونزیت را پشت سر می گذارد. در نبرد نهایی با ملکه متاریا، این کونزیت بود که ابعاد را طی کرد و به مامورو ظاهر شد تا به او اطلاع دهد که ضعف موجود در نقطهای روی پیشانی آن است که او و اوساگی موفق شدند از آن سوء استفاده کنند و به نقشههای تسخیر ملکه شیطان برای همیشه پایان دهند. .
در انیمه، ابتدا Kunzite با Zoisite در حال توطئه علیه پادشاه دوم، Nephrite نشان داده شد. این دو کاملاً عاشق بودند و Zoisite برای حمایت و راهنمایی به Kunzite می چسبید. آنها با هم توانستند هر هفت کریستال رنگین کمان را جمع کنند، اما درست زمانی که همه چیز به دنبال پادشاهی تاریک بود، Zoisite یک اشتباه بزرگ مرتکب شد و با یک کریستال یخ به Tuxedo Mask حمله کرد. این به قیمت جان او تمام شد و ملوان مون به عنوان شاهزاده خانم ماه ظاهر شد و همچنین قدرت گینزویشو را بیدار کرد. Zoisite به دلیل نافرمانی خود کشته شد و Kunzite در افسردگی فرو رفت، اگرچه وفاداری او به ملکه بریل کوچکترین تزلزلی نداشت. او طبق دستور بریل، مامورو مجروح را به پادشاهی تاریک بازگرداند و او به یک مامور پادشاهی تاریک تبدیل شد. کونزیت از اینکه مجبور شد با اندیمیون کار کند بسیار ناراحت بود، اما با این وجود وظایف خود را به دلیل اطاعت انجام داد. او به طور فزاینده ای نسبت به اندیمیون مشکوک شد، زیرا او نقشه های کونزیت را خنثی می کرد و به گونه ای ترسناک به محافظت از Sailor Moon و Senshi ادامه می داد، و معتقد بود که انسان های بی گناه نیازی به آسیب دیدن در روند دستیابی به اهداف خود ندارند. خود بریل به وفاداری اندیمیون شک کرد و به کونزیت وظیفه داد که اندیمیون را بررسی کند. پس از شکستهای زیاد، اندیمیون از شستشوی مغزی بریل، البته به طور موقت، درمان شد، سپس دوباره به پادشاهی تاریک رفت. سنشی تصمیم گرفت که ورودی به پادشاهی تاریک را پیدا کند، مامورو را بازیابی کند و یک بار برای همیشه به تهدید پایان دهد. Kunzite آنها را در نبرد در نقطه D ملاقات کرد که طی آن خاطرات گذشته Senshi از پادشاهی ماه بازسازی شد. Kunzite با یک حمله بومرنگ انرژی که تمام سنشی ها به جز Sailor Moon را از بین برد، حمله کرد. در آخرین تلاش نافرمانی کونزیت به او حمله کرد اما پرتابه به سمت او منحرف شد و او را سوراخ کرد. او در حالی که به زویسیت فریاد می زد، مرد و از عشقش التماس می کرد که او را در طرف دیگر ملاقات کند.