درباره Kuyou
کویو ستارگان کور بهشت در زمان امپراتور قبلی است. او عاشق عاشورا بود و پیشگویی اولیه در مورد سرنوشت پسرش را به او گفت. پس از اینکه تایشاکو-تن زمام امور را به دست می گیرد، به دلیل امتناع از خدمت به او زندانی می شود. در ابتدای مانگا، او موفق به فرار شده و در معبد قدیمی خود پنهان می شود، جایی که یاشا او را پیدا می کند. همانطور که عاشورا از او خواسته بود، نبوت را به او می گوید. این باعث می شود که در جستجوی عاشورا از آنجا خارج شود. در حالی که او رفته است، بیشامون تن او را می یابد و با چوب زدن او به دیوار معبد با عصایش او را می کشد.