درباره Mako Nakarai
ناکاما دختری بود که تمام انرژی خود را بر زندگی صادقانه و سودمندی فعال برای جامعه متمرکز کرد به این امید که دیگران او را فردی مسئول و قابل اعتماد ببینند. با وجود این، این واقعیت شناخته شده که مادرش یک فاحشه است و رفتار بی طنز و بیش از حد مسئولیت پذیر او هیچ دوستی برای او باقی نگذاشت. از همان دوران دبستان، هر نوع نفرت یا بی صداقتی او را شکنجه می کرد، به حدی که حتی نمی توانست مشت گره کرده را برای بچه هایی که او را مورد آزار و اذیت قرار می دادند، بلند کند، مدام مجبور بود به وظیفه اش عمل کند و کوچکترین اعتراضی نداشته باشد. بدون توجه به این موضوع، او به مادرش نگاه کرد و امیدوار بود بتواند مانند او با افتخار بایستد. ناکاما حتی تا آنجا پیش می رفت که پولی را که برای سوزن دوزی به دست می آورد به مادرش می داد. فکر مادرش این بود که به مدرسه طبیعت برود تا بالاخره چند دوست پیدا کند.