درباره Maleen
پرنسس مالین به همراه خدمتکارش اینگه به مدت 7 سال در یک زندان برج محبوس بوده است. زمانی که لودویگ به اشتباه او را آزاد می کند، مالین متوجه می شود که پادشاهی او 7 سال قبل درگیر جنگ بوده است و تنها چیزی که از قلعه باقی مانده بود برج و چند ویرانه بود.
او ادعا میکند که لودویگ با او نامزد کرده بود و قبل از شروع جنگ، قفل مادرش را به او داد، اما پدرش با عشق آنها مخالفت کرد و او را به امید فراموش کردن لودویگ زندانی کرد. با این حال، لودویگ نه چنین قولی را به یاد می آورد و نه خود مالین.
به دلیل گذراندن زمان زیادی در انزوا، مالین گاهی اوقات با اشیاء بی جان صحبت می کند و معتقد است که آنها نیز به او پاسخ می دهند.