درباره Mamezo
همراه و فرزند خوانده همیشگی اوساگی. او پسر جوانی است که بین شش تا هشت ساله به نظر می رسد، اگرچه در کارهای روزمره تا حدودی از اوساگی ماهرتر به نظر می رسد، حتی به او کمک می کند تا لباس بپوشد. هنگامی که مامزو نوزاد بود، توسط سگ اوساگی، شیرو، او را پیدا کرد، و هانزو معتقد است که ترس مامزو از سگ ها از این حادثه ناشی می شود. بعدها به نظر می رسد که عمیق ترین آرزوی مامزو این است که اوساگی را به عنوان مادرش و هانزو را به عنوان پدرش داشته باشد. در نهایت، مامزو با والدین واقعیاش روبرو میشود که او را طرد میکنند، زیرا پدرش سعی میکند او را مجبور کند که گذشتهاش را فراموش کند و مادرش اظهار میکند که نمیتواند او را به اندازهی برادرش دوست داشته باشد، در نتیجه باعث میشود مامزو برای همیشه رابطهاش را با آنها قطع کند. پدربزرگ مامزو پس از دانستن اینکه مامزو هرگز نمی تواند یک نجیب دربار شود، او را به سرپرستی اوساگی سپرد.