درباره Manzou
یک کشاورز در روستای کنا. مردی تا حدودی زشت با سر نوک تیز و دندان های سفت، همیشه از همه چیز و همه چیز شاکی است. او سخنگوی غیر رسمی روستائیانی می شود که کمک سامورایی ها را نمی خواهند و می خواهند وضعیت موجود را حفظ کنند. درست قبل از نبرد با راهزنان، مانزو تلاش می کند تا سامورایی را به یک پیشاهنگ راهزن بفروشد، پس از آن کاتسوشیرو مجبور به کشتن پیشاهنگ می شود. هنگامی که مانزو برای پاسخگویی به خیانت خود در برابر روستاییان آورده می شود، یک مدافع نامحتمل کیکوچیو از او دفاع می کند. کیکوچیو به همه سخنرانی میکند که چرخه غمانگیز کاری بود که راهزنان و ساموراییها با روستاییان انجام میدادند که آنها را کت و شلوار و ترسو میکرد، و اینکه مانزو نباید به خاطر رفتار ناامیدانه سرزنش شود. کامبی مانزو را متقاعد می کند که خانه و روستای او واقعاً متعلق به او نیست، بلکه دارایی راهزنان است. و برای آنها و برای دخترش بجنگد. اگرچه مانزو در نهایت به آرمان سامورایی وفادار می شود، اما هرگز به طور کامل از شکایت از هر چیز کوچک دست نمی کشد.