درباره Martin
مارتین (با صدای چیکا ساکاموتو به ژاپنی و سیندی رابینسون به انگلیسی) یکی از پسرانی بود که یوهان «بازی ویژه» خود را به او آموزش داد. "بازی" به این صورت بود: دو کودک با چشمان بسته روی طاقچه ساختمان می ایستادند و به سمت یکدیگر می رفتند. اگر واقعاً تا این حد پیش میرفتند، سپس سعی میکردند دیگری را کنار بزنند. برندگان آنهایی بودند که زندگی کردند، نه فقط کسانی که زمین نخوردند. مارتین پس از اینکه نتوانست در پشت بام ساختمان بماند در بیمارستان بستری شد. دکتر رایشواین به طور مکرر او را ملاقات می کرد، اما روانشناس اغلب مجبور بود زمان بیشتری را صرف آرامش مادرش کند تا تعامل با او. دیتر یواشکی وارد اتاق بیمارستان پسر شد و هر دوی آنها بلافاصله بیرون رفتند. مارتین در حین راه رفتن گفت که همه چیز در دنیا کسل کننده است به جز "
دیتر واقعاً متوجه نشد، بنابراین مارتین او را به پشت بام برد تا آن را بهتر توضیح دهد و در این راه سعی کرد او را مجبور به انجام مسابقه کند. در پاسخ، دیتر گفت که او هرگز نمیخواهد چنین بازیای را انجام دهد، زیرا لذتهای ساده زندگی و افرادی را که میشناسد، بسیار دوست دارد تا خطر از دست دادن آنها را در یک لحظه به خطر بیندازد. مارتین تقریباً بعد از آن از پشت بام سقوط کرد، اما دیتر او را نجات داد. سپس پسر متوجه شد که او هم نمیخواهد بمیرد و از بازی کردن دست میکشد.