درباره Matilda
ماتیلدا با ایروین، اسکاد و دنیا بزرگ شد. ماتیلدا به معبد گاتو محبوس شد تا در مسیر خود به عنوان کاهن اعظم باقی بماند. ایروین تنها کسی بود که ماتیلدا را با بردن او به معدن اولکان به آزادی نشان داد. با این حال اولین طعم آزادی او کوتاه مدت بود. در داخل معادن اولکان گاز سمی وجود داشت و ماتیلدا شروع به ترسیدن کرد. ایروین از او می خواهد که برگردد اما او قبول نمی کند، زیرا عمیقاً می خواهد در نزدیکی اروین بماند و به وظیفه کشیش خود لعنت می زند. او می داند که هر چه باشد، به خاطر قدرتش مجبور خواهد شد که هر چه باشد یک کشیش شود. ایروین به او میگوید که روح نگهبانش را احضار کند و سپس با این باور که آزادی واقعی او را به ارمغان میآورد، آن را قطع میکند. این زمانی است که Escad آن دو را پیدا می کند. با این حال، به جای آزادی ماتیلدا، مرگ روح نگهبان او باعث شد که او به طور قابل توجهی پیر شود و تختخواب شود. او اروین را برای این کار نفرین یا سرزنش نمی کند. پس از مدتی دنیا او را به دنیای شیاطین می برد تا در کنار ایروین باشد تا نمرد، زیرا در دنیای شیاطین، جسم به زمان مقید نیست. او در اینجا به حالت عادی خود تغییر می کند، اما اروین هنوز هم انسان های فانی و دنیای عادی را تحقیر می کند، زیرا هنوز هم مانند او ماتیلدا را نمی پذیرد. ماتیلدا آرزو داشت به دنیای انسان ها بازگردد، زیرا احساس نمی کرد که در دنیای شیاطین با اروین به آنجا تعلق دارد.