درباره Melissa
ملیسا یک ماجراجو و کشیش خدای جنگ، مایلی است. او رویای این را داشت که روزی به قهرمانی خدمت کند که مایلی آن را انتخاب کرده بود، که جوانمرد و شوالیه ای سراسر در زره درخشان بود. این رویا زمانی کوتاه می ماند که خدای او آشکار می کند که قهرمان او کسی جز لویی نیست. در ابتدا ملیسا دست و پا می زند و سعی می کند بفهمد چرا مایلی لویی را برای خدمت انتخاب کرده است، اما به تدریج متوجه می شود که هیچ قهرمان کاملی وجود ندارد و به آرامی می پذیرد که لویی منتخب او است.