درباره Michael Heinz
هاینز که در دهه 1930 یک اعجوبه هنری Wunderkind در آلمان بود، چنان استعداد داشت که در سن 10 سالگی شروع به نوشتن مجموعه هنری چشمگیر خود کرد که نه تنها شامل نقاشیها و سنگ نگارههای استادانه، بلکه جواهرات و مجسمههای بینظیر است. و کارهای فلزی هاینز حتی توانست آلات موسیقی نفیس خلق کند. از این رو، آثار هاینز در میان مجموعهداران و گالریهای هنری بسیار مورد توجه بود و بسیاری برای داشتن یکی از آثار او مبالغ گزافی پرداخت میکردند.
زمانی که حزب نازی تسلط آلمان را آغاز کرد، هاینز از ترس سرکوب سیاسی/هنری از کشور فرار کرد. با سفر به دور دنیا، سرانجام در ژاپن اقامت گزید و با یک زن جوان ژاپنی آشنا شد و با او ازدواج کرد. هاینز پس از تولد سومین دخترشان به ایالات متحده سفر کرد و در آنجا تحت شرایط مرموز ناپدید شد. مجموعه عظیم و گرانبها آثار هنری او به زودی به حراج گذاشته شد و در میان دلالان آثار هنری در سراسر جهان پراکنده شد. در نهایت بسیاری از قطعات در دستان معاملات خصوصی مختلف (بسیاری با روابط جنایی) راه خود را به ژاپن پیدا کردند. در سالهای بعد، این مجموعه قطعه قطعه، بدون توجه به امنیت شدید، توسط سه دزدی که خود را «چشم گربهای» مینامیدند، که در واقع هاینز بودند به سرقت رفت.
Rui، Hitomi و Ai متوجه می شوند که پدرشان در ایالات متحده است و برای ردیابی او به آنجا می روند. سرانجام مشخص شد که برادر دوقلوی حسودش کراناف به مایکل خیانت کرده و مجبور به تبعید شده است که سپس هویت مایکل را برای سود با سندیکا ربوده است. این افشاگری به امید خواهران برای یافتن پدرشان از طریق یادآوری آثار هنری او پایان میدهد و چشم گربهای پس از آن فعالیت خود را متوقف میکند.