درباره Mikumo Kushinada
ظهور اول: باب 258
سن: 80+
نوع: سی، ساتسوجین کن
نماد یامی: آب
هنرهای رزمی: جوجوتسو (سبک کوشینادا)
کوشینادا میکومو استاد جوجوتسو از یامی یک سایه نه مشت و استاد کوشینادا چیکاگه است. شایان ذکر است که او تنها عضو زن در میان نه مشت است.
میکومو در اواسط دهه 20 تا اوایل 30 سالگی زنی خمیده و بسیار خوش اخلاق به نظر می رسد. این به احتمال زیاد به دلیل آزمایش خانواده او بر روی بدن آنها برای کند کردن روند پیری آنها است. او در حال رانندگی در یک ماشین اسپرت (در حال درگیری با هاکامای سبک ژاپنیاش) به سمت مقصدی که گمان میرود محل دیگو باشد، مدت زیادی پس از تبدیل شدن دیگو به "مشت فولادی عصبانی" دیده شده است. او موهای مشکی بلندی به طول کمر دارد، برای نشان دادن سینهاش یک کیمونوی باز میپوشد و معمولاً گردنبند مهرهای به گردن میبندد. در جوانی موهایش کوتاهتر، تا زیر چانه و سینه هایش آنقدر بزرگ نبود و کمی کوتاهتر بود.
میکومو یکی از بی احساس ترین و جدی ترین اعضای یامی است. او به ندرت احساسات دیگری جز تعجب نشان می دهد و همیشه چهره ای غمگین دارد. او معتقد است که کنترل احساسات برای نبرد مهم است و نباید عصبانیت خود را از دست داد وگرنه مهارت های شما را کسل می کند.
او با چیکاج بسیار خوب رفتار می کند، بیش از هر عضو دیگری از یومی، احتمالاً به این دلیل که شاگرد او است و به نظر می رسد با او مانند دختر خودش رفتار می کند. به نظر می رسد که او به مدیتیشن علاقه دارد، زیرا زمانی که وقت آزاد دارد تمایل به مراقبه دارد.
میکومو معتقد است که همدلی ضعف است و قویها نمیگذارند قلبشان توسط ضعیفان بلرزد. او از این به نفع خود استفاده کرد تا اتان استنلی را مجبور کند که با بی رحمی بیشتری علیه کنیچی بجنگد تا خواهرش را نجات دهد. با این حال، زمانی که ماجراهای گذشته خود را با هایاتو بازگو می کند، به طرز عجیبی زنانه رفتار می کند، او را به خاطر "به سختی جذاب" سرزنش می کند، نیمی از صورت خود را با آستین هاکاما می پوشاند و به رویدادها به عنوان "آتش های داغ بین ما شعله ور می شود" اشاره می کند. "
Mikumo در گذشته با Fuurinji Hayato علیه Yami کار کرده است، و یک فلش بک Hayato بسیار جوانتر و چیزی که به نظر می رسد فقط یک Mikumo کمی جوانتر در میدان جنگ است را نشان می دهد. اشاره شد که این دو ممکن است زمانی رابطه عمیق تری داشته باشند، اگرچه هایاتو این موضوع را رد می کند و می گوید که "تنها چیزهایی که سوختند قلعه ها و تانک ها بودند." آنچه او را به راه یمی سوق داده است در حال حاضر ناشناخته است. با این حال، پیشنهاد می شود که این پس از از دست دادن کسی بود که او عزیز داشت.