درباره Nazuna
شاهزاده خانم نازونا زمانی قدرتمندترین و با استعدادترین شمشیرزن پادشاهی بود، تا زمانی که یک روح شیطانی او را تسخیر کرد و اکنون نمی تواند شمشیر خود را بلند کند. وقتی هیبیکی تشخیص می دهد که روح شیطانی در واقع هزاران جوجه بچه است که فکر می کنند نازونا مادر آنهاست و بنابراین روی او می نشینند، هر دو سعی می کنند از شر آنها خلاص شوند. نازونا فکر میکند این مجازات اوست، بعداً به هیبیکی میگوید که قبلاً جوجهای داشت که او آن را پیکو مینامید تا اینکه او را مجبور به مرگ کرد.
اگرچه نازونا سعی می کند از همه دور شود، اما او بسیار دوستانه است و با هیبیکی دوست خوبی می شود.