درباره Octavia
اکتاویا یک سرباز سابق و اشراف امپراتوری مقدس است، او اکنون پس از یک حادثه آشکار تحت نظر آرون به عنوان یکی از چندین همسر او خدمت می کند.
زمانی که آرتور مردان را فرستاد تا جعبه را بگذارند، جایی که اکتاویا توسط اربابانش در امپراتوری مقدس بسته شده و داخل آن قرار داده شده بود. او خودش را باز کرد، از جعبه بیرون پرید و سعی کرد آرون را ترور کند، اما موفق نشد. آراون بعداً او را آزاد کرد، اما پس از دانستن اینکه بازگشت او به امپراتوری مقدس فقط به معنای عذاب خودش است، قولش را پس گرفت.
آراون، بدون اطلاع از آداب و رسوم امپراتوری مقدس، دست او را گرفت و خواست که او در کنارش بماند - که فکر می کرد او به او پیشنهاد ازدواج می دهد. این رسم در امپراتوری مقدس به معنای پیشنهاد ازدواج در صورتی است که دست زنی مجرد را بگیرید.
اما این در انیمه متفاوت بود. اکتاویا در یکی از جعبه ها گیر افتاده بود تا اینکه لیدیا آمد تا آخرین دیدار آنها را یادآوری کند که در دوئل گذشته او را شکست داد. وقتی جعبه ای که در آن بود به قلعه آوالون رسید، آرون از او می خواهد که از مخفیگاه بیرون بیاید. او او را به چالش کشید اما او حاضر نشد با کسی که اراده ای برای زندگی کردن ندارد بجنگد. اکتاویا بعداً به دلیل آسیب دیدگی روی لگنش غش کرد. ریانون از او پرستاری کرد.
آرتور که تحت دستور آرون برای شناخت شخصیت او قرار دارد، بعداً او را به چالش کشید. او بعداً با شمشیر خود قسم خورد که در اینجا به عنوان یک شمشیر زن مستقل و همچنین در سرنوشت همه کسانی که در قلعه آوالون زندگی می کردند، باقی خواهد ماند. در همان قسمتی که همه اینها اتفاق افتاده است، او به آرتور گفت که یک اشراف زاده است اما خانواده اش به دلیل شورش پدرش علیه امپراتوری مقدس به قتل رسیده اند. او شمشیر برادر بزرگترش را به ارث برده است.
پس از کشف مرجان سرخی که مورگان به دنبال آن بود، اکتاویا دو قطعه کوچک با نام آنها به عنوان گردنبند ساخته است. اکتاویا مورگانز را نگه داشت در حالی که به مورگان اکتاویا داده شد، به نشانه دوستی آنها.
در طول اقامت اولیه خود در قلعه آوالون، او داوطلب شد تا به 2 کودک، Elyr و Conale، شمشیرزنی همراه با خواندن و نوشتن را آموزش دهد.
