درباره Octavia
دستیار مندوزا که به اندازه اربابش بی رحم است.
او با خانواده اش دعا می کرد و امیدوار بود که خداوند به او کمک کند. خانواده او توسط گرگ ها کشته شدند و وقتی روستاییان برای کمک آمدند دیدند که تعداد گرگ ها زیاد است و فرار کردند. او به یاد آورد که آن زمان دعا کرد و از خدا کمک خواست، اما او کمکی نکرد.