درباره Platinum Berlitz
پلاتینیوم قهرمان زن سریال DP است، اما او با عنوان Lady Berlitz شناخته میشود و نام کوچک او از ابتدای سریال مخفی نگه داشته شده است تا اینکه داستان به Canalave City پیش میرود. چندین بار نام کوچک او ذکر شده است، اما همیشه با حباب های گفتاری دیگری پوشیده شده است، گویی با صداها یا صداهای دیگر غرق شده است. این به عمد انجام شد تا منتظر انتشار دنباله سوم Pokemon Diamond and Pearl باشیم که عنوانی به عنوان نام اصلی او برنامه ریزی شده بود.
پلاتینیوم از نوادگان خانواده معتبر برلیتز است که یک قبیله ثروتمند در سینو با سابقه بیش از 200 سال است و در هر نسل دانشمندان خوبی تولید می کند. یک سنت خانوادگی از هر فردی می خواهد که به قله کوه Coronet سفر کند و مواد ویژه ای را برای ایجاد لوازم جانبی با نشان خانواده جمع آوری کند. مانند پدرش سر برلیتز، او با پروفسور روآن آشنا است و قبل از شروع سفر به عنوان دستیار او کار کرده است و به او اجازه می دهد تا چیزهای زیادی در مورد پوکمون بداند.
پلاتینیوم مغرور و مغرور به عنوان دختری لوس ظاهر می شود و فقط شب های خود را در هتل های مجلل درجه یک می گذراند. او لازم ندید که نام خود را برای افراد طبقه پایینتر، همانطور که پیشخدمتش سباستین آموزش میداد، فاش کند، و بنابراین از گفتن آن به دیا و پرل که به دلیل سوء تفاهم متقابل آنها را محافظان خود اشتباه میگرفت، خودداری کرد. با این حال، پلاتینیوم در واقع قلب یک کودک بی گناه را در زیر بدنه بیرونی خود دارد، و گاهی اوقات می تواند به عنوان احمقانه ظاهر شود. همانطور که او از طریق ماجراجویی های مختلف تحت حمایت دیا و پرل پشت سر گذاشت، به تدریج از حضور آنها قدردانی کرد، شکوه پیروزی خود را با آنها در هنگام برنده شدن در مسابقه فوق العاده با آنها در میان گذاشت و حتی پس از حادثه Veilstone شروع به خطاب کردن آنها با نام کوچک آنها کرد. شهر.
هنگامی که سر برلیتز قربانی باج کاذب تیم کهکشانی شد، پلاتینیوم برای یافتن او به شهر کانالاو هجوم برد و طی آن به حقیقت هویت واقعی دیا و پرل پی برد، چیزی که پسرها از زمان ملاقات با محافظان واقعی می دانستند، اما تصمیم گرفتند راز خود را حفظ کنند. او به خاطر حفظ روابطی که برای حفظ آنها بسیار تلاش کرده اند. پلاتینیوم از آنجایی که خیلی به پسرها اعتماد داشت، خبر را سخت گرفت و خودش را پشت درهای بسته حبس کرد. پس از مرتب کردن افکارش در یک استراحت شبانه پر از درد، که در طی آن خواب پسران را دید که در یک انفجار کشته شدند، تصمیم خود را به ادامه همراهی آنها گرفت. او پس از اعتراف به دروغ های خود در طول سفر، نام کامل خود را برای پسرها فاش کرد، اقدامی برای برابری کردن آنها به عنوان دوستان به جای رابطه مشتری و محافظ.
به گفته خود پلاتینیوم، او از دوران کودکی خود هر روز حداقل 10 کتاب می خواند، و در نتیجه، در بسیاری از جنبه ها بسیار آگاه است، که بازتابی از فضیلتی است که او نشان می دهد: دانش، و او را به بیشترین ارتباط با Uxie of the Sinnoh تبدیل می کند. سه گانه، پوکمون دانش. او تقریباً شبیه یک دایره المعارف پیاده روی است که به این تصور غلط دیا و پرل اضافه کرد که او در ابتدا راهنمای تور بسیار حرفه ای بود. با این حال، پلاتینیوم معتقد است که یادگیری از طریق تمرین دست اول بسیار مؤثرتر و جالب تر است، و بنابراین دائماً مایل است هر چیزی را که پیش می آید امتحان و تجربه کند. بنابراین جای تعجب نیست که او تصمیم گرفته است در کنار بسیاری از چیزهای دیگری که میخواهد کاوش کند، هم در ورزشگاه و هم چالشهای مسابقه شرکت کند. او به دلیل علاقه و اشتیاق واقعی خود به راحتی با مردم کنار می آید.
این را نمی توان در مورد رابطه او با پرل در ابتدا گفت، اما او دارای خلق و خوی گرم است و از پذیرش رفتار گستاخانه این "راهنمای تور" خودداری می کند. پرل اغلب از گستاخی و انکار پلاتینیوم عصبانی می شد، که بیشتر اوقات مربوط به اعمالی بود که او سعی داشت از پسرها پنهان کند. با این حال، او از دانش و پشتکار او شگفت زده شد و تقریباً همیشه با وجود شکایت از آن به او کمک می کرد. از طرف دیگر، دیا علاقه پنهانی به پلاتینیوم دارد و از همان ابتدا می دانست که او یک خانم واقعی است. او فعالانه از او در تمام اقداماتش حمایت می کند و سعی می کند همیشه او را خوشحال و محافظت کند.
اگرچه پلاتینیوم در زمان شروع به ظاهر ضعیف و ناتوان در مبارزه بود، اما به عنوان یکی از سریعترین رقبای باشگاه در تاریخ ظاهر شد و در عرض 25 روز شش باشگاه را فتح کرد. سفر او به وضوح او را به مهارتهای قابل توجهی به عنوان یک مربی مجهز کرده است و حتی وقتی بایرون تصمیم خود را برای خنثی کردن نقشههای شیطانی تیم کهکشانی ابراز کرد، اعتماد به نفس را به دست آورد. استعداد او در توانایی او در به کارگیری سریع تجربیات و توصیه های دیگران در استفاده عملی، با کمک پایگاه دانش گسترده اش نهفته است. منابع الهام او از دیالوگ مانزای دیا و پرل، تجربه غرق شدن خودش در گریت مارش و حتی ماشین های اسلات در گیم کرنر Veilstone بود.