درباره Sherry Belmont
او از خانواده ای مرفه می آید و با ساقی اش آلبرت (جی در ژاپن) در یک عمارت زندگی می کند، اما اغلب دیده می شود که برای مبارزه با دیگر تیم های مامودو به خارج از کشور سفر می کند. در ابتدا، او اظهار داشت که هیچ علاقه ای به سلطنت یا جنگ ندارد و فقط برای رهایی بهترین دوست سابق خود، کوکو، از نفوذ یک مامودوی شیطانی به نام زوفیس می جنگد. بعداً در سریال، نشان داده می شود که او واقعاً می خواهد به براگو کمک کند تا پادشاه شود.
مادرش سرسخت و مغرور بود و انتظار داشت شری در کودکی کامل باشد و وقتی شکست می خورد مدام از او ابراز ناامیدی و انزجار می کرد. در نتیجه، شری بسیار ناراضی بزرگ شد و در نهایت سعی کرد با انداختن خود به رودخانه خروشان خودکشی کند. کوکو او را نجات داد و به او گفت که زنده ماندن برای یافتن خوشبختی در آینده مهم است. این دو به سرعت به بهترین دوستان تبدیل شدند.
کوکو مدام مورد آزار و اذیت قرار میگرفت زیرا فقیر بود، اما زمانی که زوفیس با او ملاقات کرد، از آن به نفع خود استفاده کرد و با دستکاری قلب او، آن خاطرات را به منصه ظهور رساند و کوکو را به فردی سرد تبدیل کرد که میخواست انتقام بگیرد. او با استفاده از کتاب طلسم، شهری را که در آن بزرگ شده بود به آتش کشید، درست زمانی که شری خبر پذیرش کوکو در یک دانشگاه معتبر را دریافت کرد. شری در شوک کامل از اقدامات کوکو، نتوانست از خود در برابر حمله زوفیس دفاع کند.
جان شری دوباره نجات یافت، این بار توسط براگو، که به او کمک کرد تا مبارزه کند، اگرچه او از ضعف شری در مقایسه با قدرتش متنفر بود. هنگامی که آنها دوباره با زوفیس و کوکو جنگیدند، زوفیس باعث شد شری این باور را داشته باشد که کوکو به میل خود علیه او مخالفت کرده است و باعث شد عزم او تضعیف شود و توانایی او در طلسم کردن را مختل کند. در حالی که آنها تقریباً باختند، اعتقاد شری به دوستش غالب شد و آن دو در نهایت توانستند برنده شوند. شری پس از سوزاندن کتاب زوفیس و بازگرداندن قلب کوکو به حالت عادی، قول میدهد که براگو را پادشاه کند. با این حال، در نهایت، این نذر ناتمام می ماند، زیرا براگو توسط زچ شکست می خورد.